یکی ازون شبا که تا صب بیدارم و به آهنگام گوش میدم، درحالی که از پنجره به بیرون زل زدم و دنبال ماه میگردم. اما هیچ جا پیداش نیست...
یکیازون شبا که همه رفیقام خوابن و شلوغی روز تموم شده، اما من تازه بیدار شدم. تقصیر خودم نیست که همه چیز وقتی خورشید میره پایین عوض میشه.
دارین با خودتون میگین چرت و پرت میگم و یه دختر خیال باف و علافم، میدونم. همه همینو میگن.
اما قرار نیست اهمیت بدم :) دلتون نمیخواد نخونید، شما که به هرحال ساکتین.